فرار ذلّتبار دیکتاتورترین پادشاه قرن بیستم در ۲۶ دی سال ۵۷ جهان را تکان داد و ثابت کرد هیچ قدرتی قادر به مقاومت در برابر قیام امام خمینی نیست.
به گزارش گلستان ما؛ محمدرضا شاه پهلوی پادشاهی بود که سلطنتش را موهبت الهی میپنداشت و خود را موجودی فرازمینی تصور میکرد.
او خود را شاه شاهان، خدایگان و وارث حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران میدانست و همه دول استکباری غرب – خاصه آمریکا- و حتی ابرقدرت کمونیست شرق حامی آن بودند، اما با این وجود، ناگهان با خروش ملت مسلمان ایران به رهبری امام از تخت طاووس به زیر افتاد و فرار را بر ماندن ترجیح داد.
شاه و همسرش آنقدر جنایت کرده بودند که پرونده قطور و سیاهی از جنایات مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی داشتند و خود میدانستند که اگر در ایران بمانند مردم انقلابی آنها را قطعه قطعه میکنند. به همین خاطر یک ماه مانده به پیروزی انقلاب از کشور فرار کردند.
ماهها بود که شاه و همسرش از ضربههای پیاپی قیامِ فراگیر انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، خواب و آرامش و اعصاب خود را از دست داده بودند و لحظهها و روزهای به شدت نگرانکنندهای را سپری میکردند.
محمدرضاشاه و حامیان داخلی و خارجیاش هر حیلهای را که تا آن موقع بکار بسته بودند، مؤثر نیفتاده بود. تعویض پیاپی دولتها، مذاکره و مصالحه با شریعتمداری و ملی گراها، اشک تمساح ریختنهای شاه در پیام آبان که گفته بود صدای انقلاب شما را شنیدم، وعدههای توخالی شخص شاه و دولتش، جلب حمایتهای آمریکا و انگلیس و اروپا، انحلال ساواک و بازداشت چند مهره دست پرورده، و دهها ترفند دیگر از جمله نقشههایی بود که بکار بستند تا شعلههای انقلاب را خاموش کنند، ولی مؤثر نیفتاد و حتی دامنه اعتراضات مردمی بر علیه سلطنت افزایش یافت.
در نتیجه روز ۲۶ دی ماه سال ۵۷ در حالی که ده روز از عمر دولت بختیار میگذشت، شاه به اتفاق همسرش با چهرهای غمگین و چشمان گریان با هواپیمای اختصاصی و مجلل خود ایران را ترک کرد و گفت: « من برای معالجه و استراحت میروم»، در حالی که همه میدانستند، او در واقع از ترس جانش که مورد تهدید انقلاب عظیم ملت ایران بود، داشت فرار میکرد.
به دنبال فرار شاه رئیس ستاد بزرگ ارتشداران و رئیس شهربانی کشور با ابلاغ دستورالعملی وضعیت کشور را از ساعت ۵/۷ صبح روز سه شنبه ۲۶ دی ماه - روز فرار شاه - بحرانی اعلام کردند و بر آماده باش کامل نیروها و آمادگی یگانهای نظامی برای انجام پدافند ملی در آن روز تأکید کردند
در واکنش به فرار شاه از ایران، حضرت امام خمینی بلافاصله در همان روز طی بیانیهای خروج شاه را اولین مرحله پایان یافتن سلطه جنایت بار ۵۰ ساله رژیم پهلوی عنوان کرد و این پیروزی را به ملت ایران تبریک گفت و اعلام نمود که بزودی دولت موقت انتقالی را معرفی میکند و در اولین فرصت به ایران باز خواهد گشت.
آن روز مطبوعات بزرگترین تیتر خود را به این موضوع اختصاص دادند و نوشتند: «شاه رفت». مردم سراسر کشور با شنیدن این خبر به وجد آمدند و سر از پا نشناخته به خیابانها ریختند و این پیروزی را به هم تبریک گفتند و با پخش نقل و شیرینی و گُل فرار شاه را جشن گرفتند. به راستی که مردم در آن روز برای اولین بار پس از ۵۰ سال شکنجه و اختناق، از دل و جان خندیدند و از ته دل شادی کردند که این جشن و شادمانی تا نیمههای شب در خیابانها و مساجد کشور ادامه داشت.
پس از فرار شاه مردم شعار میدادند: «ای شاه خائن آواره گشتی، خاک وطن را ویرانه کردی، کُشتی جوانان وطن، الله اکبر، کردی هزاران درکفن، الله اکبر، مرگ بر شاه»
باز در درباره حضرت امام خمینی چنین میخواندند:«یارب نگهدار، رهبر ما را، مرجع ما را، پیروزی از حزب خداست، انافتحنا، عمر ستمگران فناست، انافتحنا، روح الله »
پس از فرار شاه از ایران موج قیام مردم مسلمان با بازگشت حضرت امام خمینی چنان گسترش یافت که کمتر از یک ماه بعد انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و شاه نیز هرگز نتوانست بهامیدِ تخت پادشاهی بازگردد. به همین خاطر او و خانوادهاش روزهای پر مشقتی را گذراندند.
شاه با آن همه دبدبه و کبکبه که خود را وارث تاج و تخت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در دنیا معرفی میکرد و سلطنت را موهبتی الهی برای خود میپنداشت، و خود را یک شخصیت محبوب جهانی معرفی مینمود و همه رؤسای دول کشورها بویژه دول غربی و عربی را حامی و دوست مخلص خود تصور میکرد و باد غرور و نخوت همه وجودش را احاطه کرده بود، پس از فرار، بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی دشوارترین روزها را سپری نمود و هیچ یک از آن حامیان و دوستان خیالیاش حتی آمریکا تا هنگام مرگ حاضر نبودند که او را بپذیرند. چنان که خود شاه از آن ماهها به عنوان ماههای درد و وحشت و نومیدی و خون دل یاد میکند و میگوید: «هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من نیست». و « مثل اینکه هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من نیست. »
در دوران دربدری شاه تنها کسی که او را همراهی میکرد فرح پهلوی همسر فاسد شاه بود که او هم شدیداً از این وضع خسته شده بود و به تنگ آمده بود به همین خاطر اعتراف کرد « دنیا طوری با ما رفتار میکند که گویی بزرگترین جنایتکاران روی زمین هستیم. رفتاری که با ما میشد و از محلی به محل دیگر پرتاب میشدیم وحشتناک بود.»
مدت دربدری شاه در کشورهای مختلف جهان پس از فرارش از ایران، هجده ماه بطول انجامید، تا اینکه عاقبت در پنجم مرداد سال ۱۳۵۹ شمسی در نهایت خفت و خاری از دنیا رفت و به جرگه بزرگترین جنایتکاران تاریخ پیوست. این سرنوشت همه حاکمانی است که به دین خدا و مردم محروم خیانت و ظلم میکنند.
نویسنده: غلامرضا خارکوهی تاریخنگار انقلاب اسلامی
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد